ابتدا قرار بود این مقاله در مورد این باشد که چرا باید در شرایط اقتصاد رکودی به فکر راهاندازی یک شرکت باشیم، اما واقعیت این است که برای راهاندازی یک شرکت هیچ گاه همه شرایط مساعد نیست.
برای افرادی که به فکر شروع یک فعالیت اقتصادی افتاده اند، این تصمیم و فرآیند، معمولا مملو از نگرانی، سبک سنگین کردن امور و بلاتکلیفی است.
به همین دلیل است که باید عوامل بزرگتر اقتصادی کلان را رها کنید و در عوض انرژی خود را برای امتحان کردن یک شانس جدید در زندگی متمرکز کنید. من در طول سالها با صدها کارآفرین مختلف صحبت کردهام و مجاب شدهام که تنها فاکتور مشخص در مورد کارآفرینان این است که آنها برای گذر از این آستانه و ورود به دنیای خود اشتغالی نوعی ابتکار یا تهور متفاوت دارند. آنها به محض اینکه قدم در این راه میگذارند، به عقب برنمیگردند، بلکه قلب و روحشان را برای موفقیت کسبوکارشان خرج میکنند.
بدانید که نیازی نیست شرکت اینتل یا مایکروسافت بعدی را شما راهاندازی کنید. صدها صنعت دیگر وجود دارند که به سرمایه کمتری نیاز دارند و میتوانند این امکان را برای شما به وجود آورند که شرکتی را بدون فروختن مایملک زندگیتان، راهاندازی کنید. برای مثال، میتوانید از تجربه من استفاده کنید. من به همراه شریک تجاریام، برای اولین بار در سال 1999، زمانی که هر دو تنها کمی بیشتر از بیست سال داشتیم، شرکت StudyPoint را تاسیس کردیم. ما سرمایه اولیه بسیار کم (تنها حدود 16 هزار دلار) و تجربهای کمتر از آن داشتیم، اما کسبوکار ما در حوزه صنعت آموزش خصوصی بود و در نتیجه برای شروع کار هزینههای ما بسیار ناچیز بود. در کسبوکارمان به تکنولوژیهای پیشرفته نیاز نداشتیم و هر چقدر جلو میرفتیم بیشتر یاد میگرفتیم. این کار برای ما فرصتی را به وجود آورد تا از اشتباههای متعددی که مرتکب میشدیم درس بگیریم، طوری که شرکت ما اکنون به یک شرکت ملی با صدها کارمند و اقدامات مبتکرانه بزرگ تبدیل شده است. در حال حاضر از نقطهای که شروع کرده بودیم، فاصله زیادی داریم و اگر میخواستیم همه چیز را از همان ابتدا تمام و کمال انجام دهیم، هیچ گاه به اینجا نمیرسیدیم. به علاوه، بعد از آن، دو بنگاه تکنولوژی جداگانه تاسیس کردهایم که چند سال پیش توانایی مالی برای این کار را نداشتیم، اما اکنون در نتیجه آنچه از رشد StudyPoint یاد گرفته بودیم، این دو بنگاه را نیز تاسیس کردیم.
نکته دیگری که باید بدانید این است که این روزها حتی در صنایع پیچیدهتر مانند تجارت الکترونیک و کالاهای مصرفی، آزمودن کسبوکار و ایدههایی برای محصولات جدید، بدون سرمایهگذاری قابلتوجه آسانتر شده است. مثلا در تجارت الکترونیک، فلسفهای شکل گرفته که بر اساس آن میتوانید در مورد کالاها و خدمات جدید، بازخوردهای کم هزینهای در بازار دریافت کنید. حتی در کالاهای مصرفی، ظهور چاپ سه بعدی این امکان را برای کارآفرینان بالقوه به وجود آورده تا نمونه ایدههای تولیدی جدید را با هزینه بسیار کم ارائه کنند. این نمونهها را میتوان برای مشاهده بازخوردهای مصرفکنندگان بهکار برد. یعنی قبل از اینکه مجبور شوید هزینههای هنگفت برای ماشین آلات بپردازید، میتوانید اثر واقعی آن را در بازار بسنجید.
مساله دیگری که اهمیت دارد این است که برای شروع کارتان میتوانید به مزایای آن فکر کنید و از آن نیرو بگیرید. مالکیت یک شرکت میتواند راهی به سوی مجموعه متنوعی از اهداف زندگی باشد. این اهداف میتوانند کسب ثروت، ساخت یک شیوه زندگی که این امکان را به وجود میآورد که زمان بیشتری با خانواده صرف کنید، اثربخشی به دنیایی که در آن زندگی میکنید یا مسائل دیگر، باشند. من معتقدم که وقتی رییس خودتان باشید، همه این مسائل دسترسپذیرتر هستند. بدون شک، در اولین سالهای کارتان باید فداکاری بیشتری به خرج دهید، اما در بلندمدت به کنترل بیشتری در مسیر خود میرسید و فرصتهای بیشتری برای تمرکز بر اولویتهای خود خواهید داشت. بار دیگر، تجربه خودم را مثال میزنم. در شروع کارم، من ابتدا قصد داشتم شغل معلمی را در پیش بگیرم، اما مجموع اتفاقات خوبی که پشت سر هم رخ داد، در نهایت منجر به این شد که یک شرکت آموزشی راه بیندازم.
در 13 سال گذشته، شرکت StudyPoint به بیش از 20 هزار دانش آموز کمک کرده و وسعت مسئوليت اجتماعی آن به قدری بوده که حتی اگر کل زندگیام را به تدریس میپرداختم، نمیتوانستم به چنین اثری دست یابم. من کارآفرینانی را میشناسم که از کسبوکارشان برای ثروت آفرینی یا ایجاد تعادل بین کار و زندگی استفاده کرده اند. میلیونها اهداف حرفهای و شخصی دیگر وجود دارد که برای رسیدن به آنها اگر یک کارمند باشید تا صاحب یک کسبوکار، با چالشهای بیشتری مواجه خواهید شد.
در نهایت، دو نکته مهم دیگر در مورد مزایای کارآفرینی وجود دارد. اول این که مزایای کارآفرینی در روشهایی ظهور میکنند که تقریبا همیشه آنها را ناممکن میپنداریم. من همیشه فکر میکردم هیچ گاه از اداره کردن یک کارخانه راضی نخواهم بود و خوشحال بودم که یک کسب و کار آموزشی دارم. با اینکه کمک به موفق شدن کودکان در مدرسه افتخار کوچکی نیست، اما اکنون در سازمانی که ایجاد کردهایم نیز همان احساس را دارم و دریافتهام که اداره کردن یک کارخانه هم میتواند همان افتخار را داشته باشد. دوم اینکه کارآفرینی یکی از مطمئنترین روشها برای شناختن پتانسیلهای فردی شما است. همه ما در مورد جک ولش، مدیر عامل سابق شرکت جنرال الکتریک، چیزهای زیادی شنیدهایم، اما در مورد هزاران فرد دیگری که همان استعدادها را دارند و پتانسیلهای آنها به دلیل بوروکراسیها ناشناخته مانده اطلاع نداریم. بسیاری از آنها میتوانستند مدیران بزرگی باشند که چون خودشان اقدامی نکردند، آینده آنها به دست فرد دیگری افتاده است.
به یاد داشته باشید که چه یک بنگاه کوچک را در شهر خودتان اداره کنید یا قصد دارید اپل یا گوگل بعدی را ایجاد کنید، میدانید که حداقل به عنوان یک کارآفرین هیچ چیز نتوانسته شما را از شناخت پتانسیلهایتان بازدارد.
منبع: دنیای اقتصاد
دسته بندی: مطالب آموزشی (کارآفرینی)
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب